لحظه ها عریانند

ساخت وبلاگ
آرزومه برم سر مزار شهدای سر به داراونا ك واسه پولهولي سربازان تاريكي ورميدارن با افتخار و قساوت ؛ مردم رو قتل عام ميكنن خوشالن ك تو سايتا نوشته :فلاني ميخاد پرچم رو بده دست فلاني؛؛؛؛ پس بريم براش آدم به قتل برسونيمآشغالاي متعفن:جز سايتهاي داخلي جاي ديگه اي تو دنيا همچين آيات و رواياتي نيس! !اينا هيچ روزنه اي رو خالي نذاشتن،گه به شرف نداشته توناز اين طرز فكر ك ميگن مردم خشونت ب خرج ندن ك سربازان تاريكي جري تر نشن بيزارمجانه ثروتمندان براشون عزيزه ؛ خيلي عزيز، جونشونو لازم دارن از پولاشون عيش و شهوت و قدرت نمايي كننهمونطور ك جاي انتقاد هس ك چرا در جنگ ايران عراق توله ي صاحب منصب ها تو جنگ نبود يكي شون ب مقام شهادت كه نعمت بود نائل نشد ؛ الانم شما سربازان تاريكي ك داريد ب زعم خودتون برا حق ميجنگيد؛ توله ي رئيس هاتون كدوم گورستوني ان؟يا اروپا و امريكا و كانادانيا خزيدن تو خونه هاشون شما بريد سپر بلاي اونا بشيدشما چس مغزام مسخ مطالب دروغ سايتهاي داخلي كه همش ساخته ي خوده كثيفشونهاخرش ننه هاي شما داغدار شما ميشن و ننگِ نوع مُردنتون نميذاره كسي بهشون آغوشي برا همدردي بده و توله هاي نجس اونا غرق در عيش و نوش به گور نجس شما ميخندن لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 13:38

بين خونواده مادريم احترام زيادي هستيكي از اعضا ؛ اسم شو ميذارم مثلا ( حجي) حاجي نيست حجي ميخوانمشواقعا دوسش دارم واقعا واقعاتو مهموني ؛ خودش بحث رو شروع كرداعضاي ديگه ي فاميل ؛ جواب اون رو با كلمات و جملاتي ميدادن كه يه وقت به تريپ قباش برنخورهاز افعال مجهول عليه شخص مجهول غايب استفاده ميكردن كه يه وقت حجي جونشون مكدر نشهمن اصلا محافظه كاري بلد نيستم عيبه يا حُسنِ ؛ يا هر چي، من همين كوفت هستم و چون در اين خصلت ايرادي نميبينم به كارم ادامه ميدمبحث خيلي خيلي زياد بود و چون جواب همه ي بهونه هاي مزخرفشو ؛ ب درستي دادم ؛ ميزد ب صحراي كربلا و در نهايتم هوچي گري دراورداول لب شو گاز ميگرفت ميگفت : واي واي نُچ نُچ مردم فحش ميدن ؛ فحشاي ركيك ؛؛؛ در فرهنگ ما در عُرف ما فحش بده فحش جيزّهآنچنان اينا رو خر ميكنن واقعا واقعا واقعا جنايتهايي ك ميبينن و ميشنون رو خودشونو كور نگه ميدارناز عمدميدونين چرا؟چون دلشون ميخاد جيره اي ك از اون جاها ميخورن؛ حلال و صحيح بوده باشهتف بر تو حجي تف لعنت خدا بر تو كه شغل اصلي ديگه اي داري و بخاطر حقوق و جيره اي كه در واقع نياز اصليت نيست و فقط يه مكمل محسوب ميشه چشم و مغزت رو فروختي ارزون فروختي حجيعزتت رفتخودش ميگه فك ميكني اون جوونايي ك شبا ميارن برا دفاع از امنيت شبي چقد ميگيرن يه چندره غازاحتمالا شبي دويست سيصد!شاكيه ميگه من عضو اون نهادي ك فكر ميكني نيستمخونه ي ما نزديك اون نهاد هستچندين بار ماشين حجي رو دم اون نهاد ديدم و كلي تو جمع ها خنديدم و بهشون گفتم و خنديديماونم ك حاشا ميكردميگه اگه عضو نهادم پس چرا برا پسرم شغل دولتي نتونستم بگيرم؛ گفتم تمام تلاش تو كردي ؛ همه رو هم ديدي وعده وعيدشم گرفتي اما نشد ؛ خودت و پسرت همه جا اينها رو گفتيد من ك علم غي لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 13:38

همه دوس داريم روشنفكر بوده باشيم اما واقعيت اينه كه ما كم كم با ورود اطلاعات جديد ؛ مغزمون رو پالايش كرديم تا ب ورژن امروزمون رسيديم، ميدونم كه فردا و فرداها منزه تر از امروز هم خواهيم شدميدونيم كه بسياري از مردم قبل از ما ؛ و بسياري بعد از ما اين راه را رفتندب حكم مادري ؛ ديدن هر مرحله بالغ تر شدن بچه ؛ من رو سر ذوق و سپاسگزاري مياره و در مورد خودم هم هر پوست اندازي اي لذت روح و جانمهامروز ياد گرفتم و تصميم گرفتم براي سال هاي بعد و مناسبت هاي بعد ؛ مناسبتهاي تزريق شده رو از تقويم زندگي م حذف كنم و فعلا ب مناسبتهاي ملي و كهن ايران رجوع كنماز حالا تو خونوادم جار ميزنم كه از سال آينده ؛ مناسبتِ روز مادر و پدر رو ديگه از تقويم قمري وام نخواهم گرفت!از حالا جار ميزنم ك اگر منتظر تقدير و گراميداشت توي اون روزهاي معروف هستند ؛از بي توجهي من ؛ نااميد نشن ! و تاريخ جايگزين رو ك يا از مناسبتهاي ميهني يا از مناسبتهاي بين المللي استخراج ميكنم از پيش بهشون اعلام ميكنم و برنامه مناسب ش رو اجرا ميكنمرجوع ب بيتي از شعرهاي داريوش كه ميگفت :هر چه تو گفتي نكنيد آن كنيممن به مادرم مومن ام ؛ مادرم حامل ژن هاي خوب بوده از ريشه صبور و آرام و صلح جو و درستكارپدرم هم همينه اما در جوار مادرم اين صفات رو در خودش پيدا كردهالغرضنه من ؛؛؛ كه يك فاميل ؛ يك گُردان دوست و آشنا ؛ به مادرم مومن ايمحالاهمان مادري كه روزهاي اول ؛ با لبِ گَزيده توي خيابون ؛شال افتاده يا كلاه برداشته ي من رو دوباره روي موهام برميگردوند ؛حالا نه با حرفهاي من ؛ بلكه با مشاهده حوادث زمانه ؛ تعصب رو از خودش دور كرده و با سربلندي در كنارم راه مياد،،،قبلا سر مسائل داخلي با هم يكي به دو داشتيم اما الان توي جمع وقتي ميخاد نظري مطرح كنه لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 13:38